عاشقانه

لی جی هیوک مردی موفق، سرد و البته شوخ طبع است که پس از تجربه ای تلخ، معنای واقعی زندگی را درمی‌یابد. در کنار او، جی اون اُ، دختری پرشور که زمانی عاشق او بوده، و پارک سونگ جه، دوست ثروتمند اما تنها، قرار دارند. روابط بین آن‌ها با پیچیدگی‌های عاطفی، تضاد میان عشق، دوستی و بازسازی خود واقعی، گره می‌خورد.

ک شاگرد قناد به نام سون جی بی‌خبر از اینکه شب‌ها به یک شیطان وحشی تبدیل می‌شود، زندگی می‌کند. در این میان خانواده‌ سون جی همسایه‌شان گیل گو را استخدام می‌کنند تا مراقب نسخه شبانه او باشد. اما گیل گو همزمان که در تلاش برای شکستن این نفرین است، عاشق نسخه روزانه سون جی می‌شود و…

رابطهٔ نیک و نوآ در اوج خود با چالشی بزرگ روبرو می‌شود که آیندهٔ آن‌ها را به محک می‌گذارد. پرسش اصلی این است که آیا با وجود علاقهٔ زیاد، عشق و بخشش برای غلبه بر مشکلات گذشته و حفظ رابطه کافی خواهد بود یا خیر.

سوسوکه فوجیوارا نماینده جدید فروشگاه شکلات «لو سوور» و پسر یک تاجر بزرگ، به دلیل ترس از آلودگی نمی‌تواند دیگران را لمس کند. لی هانا شکلات‌ساز ماهر به دلیل ترس از نگاه مستقیم، هویت خود را مخفی می‌کند. این دو که هر دو با اضطراب‌های خاص خود دست و پنجه نرم می‌کنند، از طریق عشق به شکلات با هم آشنا می‌شوند و رابطه‌ای چالش‌برانگیز و دلنشین را آغاز می‌کنند. آیرین روانشناس مشهور، به آن‌ها کمک می‌کند تا بر مشکلاتشان غلبه کنند، در حالی که خود با مشکلات شخصی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند. هیروشی، دوست قدیمی سوسوکه و صاحب بار «براش»، نقش مهمی در زندگی آن‌ها دارد.

جوآن پس از ناپدید شدن ویکتور، عشق سابق و پدر فرزندش، به دوستان نزدیکش ربکا و آلیس روی می‌آورد. در همین حال، ربکا یک رابطه عاشقانه و پنهانی را با شریک زندگی آلیس آغاز می‌کند و…

وقتی «ماری»، دانش‌آموز دبیرستانی، به‌طور اتفاقی به یکی از هم‌مدرسه‌ای هایش برخورد می‌کند، غافلگیر می‌شود، زیرا که می‌فهمد او از نژاد حیوان‌نماهاست و قرار است به مدرسه‌‌ی او بیاید! البته زندگی کردن نیمه‌حیوان‌ها در کنار انسان‌ها چیز عجیبی نیست، اما هنوز هم به خاطر پیش‌داوری‌ها و تبعیض‌ها، اتفاقی نادر به حساب می‌آید. در ابتدا، ماری از دیدن او کمی مضطرب و مردد است، اما به‌زودی می‌فهمد که او فقط ظاهری پشمالو ندارد، بلکه درونش بسیار عمیق‌تر و مهربان‌تر از آن چیزی‌ست که فکر می‌کرده... هرچه بیشتر او را می‌شناسد، بیشتر به ویژگی‌هایش جذب می‌شود: پایداری‌اش، مهربانی‌اش، و البته... بدنش...

دیوید و سارا، دو غریبه تنها، در عروسی یکی از دوستان مشترکشان با هم آشنا می‌شوند و خیلی زود خود را درگیر یک ماجراجویی شگفت‌انگیز، خنده‌دار و پرپیچ‌وخم می‌بینند، سفری که در آن فرصتی می‌یابند تا لحظات مهم گذشته‌شان را دوباره زندگی کنند. این سفر، رازهای مسیر رسیدن به امروزشان را روشن می‌کند و شاید هم فرصتی برای تغییر آینده‌شان باشد…

کلوتر، نوجوان سرکش و بومی، عاشق همکلاسی‌اش، جکی، می‌شود؛ اما خشونت‌های خیابانی او را به راهی تاریک و ویرانگر می‌کشاند. سال‌ها بعد، این دو عاشق بدشانس می‌فهمند که هر مسیری که رفته‌اند، آن‌ها را به سوی هم بازگردانده است.

وقتی دلباختگیِ یک جوان او را به‌طور غیرمنتظره وارد رابطه‌ای سه‌نفره می‌کند، تصور می‌کند رؤیای نهایی‌اش به حقیقت پیوسته است. اما با پایان یافتن این خیال...

در طول دهه ۱۹۹۰ شوبان زنی با قدرت و بصیرت عه اون از پس موانع زیادی در صنعت فولاد مردانه برمیاد تا جایی برای خودش بسازه مادر شوبان حین زایمان مرد و پدرش هیچ وقت ازش مراقبت نکرد اما شوبان در مواجهه با مشکلات سخت، مغرور و نترسه

یک زن مطلقه که تصمیم دارد رابطه ای را با مردی که از او خوشش آمده آغاز کند، پی می برد که این مرد همسر سابق یکی از دوستانش است...

راهول برای برآورده کردن آخرین آرزوی پدربزرگش به روستای کوچکی در هند می رود: تا خاکستر او را در آب مقدس رودخانه آنجا بریزد. او در مسیرش با زنی آشنا می شود و یک سری اتفاقات غیر منتظره برای آن ها رخ می دهد...

مردی معمولی بنام «مت ساندرز» (لوک ویلسون) به دوست دخترش «جنی جانسن» (اوما تورمن) که یک ابرقهرمان است، خیانت می کند، جنی با استفاده از قدرت‌هایش زندگی او را به جهنم تبدیل می کند.

یک تنیس باز حرفه ای بنام «پیتر کلت» اخیرا انگیزه اش را از دست داده و به رده ی ۱۱۹ سقوط کرده. خوشبختانه او با یک دختر جوان که او نیز یک بازیکن تنیس است آشنا می شود، و به کمک او فرصتی می یابد تا دوباره بر روی قهرمانی تمرکز کند...

شوهر سعی می‌کند عشق همسرش را که به اجبار خانواده با او ازدواج کرده، جلب کند.

فراز و نشیب‌های روابط خانوادگی در یک خانواده‌ی متوسط هندی و زندگی گووردان، که آرزوی موفقیت دارد اما باید از پیچ و خم‌های روابط، اعتماد و مسائل غرور عبور کند.

داستان دو مرد در عشق یک طرفه. مسیرهایی که آنها برای تحقق داستان های عاشقانه خود انتخاب می کنند، تعیین می کند که قهرمان کیست و شرور کیست.

دو همکار نقشه می چینند تا هرطور شده رئیس شان را به یک قرار ملاقات بفرستند.